سه سال و پنج ماهگی
سلام عشقک های من سه سال و پنج ماهگی تون مبارررررررررک زندگی ها ی من ازبس همش دارم بهتون میگم عشقای من ، نفس های من ، هستی های من ، زندگی های من و..... دیگه عادت کردین ، یه دوساعتی که مشغول کار هستم و چیزی نمیگم میاین میگین " مامان من هستی تو ام ؟؟؟ " " مامان من عشقتم ؟؟ " یا پارسا میاد میگه " مامان من عاشقتم " این ماه هم بد بود و هم خوب . اصلا متوجه نشدم آبان ماه کی شروع شد و کی تموم شد . هفته ی اول که بابا پیمان کمرش درد میکرد و رفت دکتر گفتند یه کیسته و باید سریع عمل بشه ، دستمون حسابی بند بیمارستان و عمل و ... شد . بعد از عمل هم مراقبت های خاص خودشو داشت . بابا نمیتونس...
نویسنده :
مامان ندا
0:54